The smart Trick of داستان های واقعی That Nobody is Discussing
The smart Trick of داستان های واقعی That Nobody is Discussing
Blog Article
در نتیجه شو دستگیر شد و در روز هشتم محاکمه، هیئت منصفه او را مجرم شناخت. او به حبس ابد محکوم شد و این داستان واقعی ارواح اینگونه به پایان رسید.
داستان طنز و خنده دار برای کودکان و قصه های با مزه برای سنین کم
این «خانه احضار» کذایی، که در آن پرونها ماوراءالطبیعه را تجربه کردند، اخیراً توسط دو مالک جدید خریداری شده است.
Rastannameh
عواقب این ازدواج برای هدا بیاهمیت بود و تنها نگرانیاش بابت دخترش بود كه میگفت شاید خانوادهاش دختر کوچولوی او را نپذیرند. هدا میخواست بعد از ازدواج اشکان را به مهاجرت ترغیب کند ولی اشکان فقط خود هدا را میخواست و پذیرای هیچگونه توجهی از طرف هدا حتی نسبت به دخترش هم نبود.
دخترک فکر کرد که آن شخص پدرش است؛ اما هنگامی که سرش را برگرداند تا نگاه دقیقتری بیاندازد، متوجه شد که مرد غریبهای است. مرد لباس سرهمی پوشیده و ریش پرپشتی صورتش را پوشانده بود. او چیز بزرگی را در دست چپش گرفته بود که با هر قدم به جلو و عقب تاب میخورد.
مطالب مشابه : داستان کوتاه و جالب از مرحوم شیخ رجبعلی خیاط
داستان واقعی ارواح این خانه بعدا گزارش شد. در سال ۱۹۶۵، این عمارت بهعنوان یک موزه (مرکز فعالیتهای ماوراء الطبیعه) به روی عموم باز شد. میهمانان از حضور ارواح (احتمالاً از مستاجران سابق آن) خبر دادهاند.
حتی میهمانان ادعا کردهاند که یک گاوچران را دیدهاند که در اتاق ۴۲۸ در پای تختشان ظاهر شده است. این واقعیت که میهمانان میتوانند، نواختن پیانو در شب توسط بنیانگذار فلورا استنلی را بشنوند، چندان دلهرهآور نبود اگر این موضوع که او ۸۰ سال است که مرده، واقعیت نداشت.
امام جماعت ان مسجد می گوید: شخص روضه خوانی را دیدم کـه هرروز صبح بـه مسجد می آمد و بـه اهل سنت ناسزا میگفت…
برای اینکه از علی طلاق نگیرم حتی از خانوادهاش هم کمک خواستم. به آنها میگفتم هر کاری میتوانید بکنید تا من طلاق نگیرم، حتی با راهنمایی همانها پیش دعانویس رفتم تا شاید بتوانم با دعایی یا وردی شوهرم را از این کار منصرف کنم و دوباره محبتم را در دلش بنشانم ولی انگار هیچ تاثیری نداشت، مرتب به من میگفت شر خودت را بکن و برو، به من میگفت زنگوله پای تابوت.
راستش خودم فکر میکنم چون در خانواده محبت چندانی ندیده بودم در هر جایی به دنبال ذرهای محبت میگشتم و وقتی توجههای ویژه مجید را نسبت به خودم دیدم و احساس کردم که همه خانوادهام به مجید احترام میگذارند و او را قبول دارند، با خودم فکر کردم که او کسی است که میتواند مرا نجات دهد.
“سوییچ ماشین داستان ترسناکی است که برای یک پدر و دختر در یک شب بارانی اتفاق افتد.”
برای مثال، هتل سیسیل شاهد حوادث آزاردهنده زیادی بوده که تازهترین آنها، ناپدید شدن مرموز الیزا لام جوان و متعاقب آن کشف وی در مخزن آب روی پشت بام هتل بوده است.
از آنجایی که کنجکاوی انسان حد و مرزی ندارد، اتاق مورگان بیشترین درخواست را در بین همه اتاقهای هتل داشته است. حتی گروهی از محققین مستقل ماوراء الطبیعه در آنجا ماندند تا این اتاق تسخیر شده کذایی را مستندسازی کنند.